!*گفتاری از حضرت آیت الله جعفر سبحانی *انسان شناسی از منظر وحی
از موضوعاتی که مورد توجه حکیمان و علمای اخلاق و وحی الهی است، موضوع شناخت انسان است. حکما از آن نظر که به تفکر و اندیشه علاقه خاصی داشته و رابطه ویژه ای با آن دارند، او را«حیوان ناطق» معرفی می کنند و تعریف یاد شده را حد(تعریف) کامل انسان می اندیشند و می گویند«حیوان جنس و قدر مشترک میان او و دیگر جانداران است و ناطق که به معنی متفکر است فصل او بوده و او را از دیگر انواع حیوان جدا می سازد.»
در حالی که این حد و تعریف، نزد متفکران از ارزش بالایی برخوردار است، ولی از نظر علمای اخلاق تعریف ناقص است و آنان معتقدند که نیمی از شخصیت انسان را تفکر و نیم دیگر را غرایز و تمایلات درونی او تشکیل می دهد و انسان در سایه کشش های درونی، گاهی به عالی ترین مقام می رسد و گاهی در لب پرتگاه بدبختی قرار می گیرد. بنابراین انسان یک موجود دو شخصیتی و یا به تعبیر صحیح تر دارای شخصیت مرکبی است، بخشی از آن را تفکر و بخشی دیگر را تمایلات عالی و یا دانی تشکیل می دهد و مسلماً لفظ«حیوان» نمی تواند مغنی از چنین غرایز باشد، زیرا تمایلات کوبنده انسان منحصر به غرایز حیوانی از قبیل شهوت و غضب نیست، بلکه دارای غرایز خاصی از قبیل مقام خواهی، جاه طلبی و ثروت اندوزی می باشد که اصولاً در حیوان وجود ندارد و لفظ حیوان نمی تواند مفهم آن باشد.
وحی آسمانی به هر دو جنبه عنایت کامل مبذول داشته است نه مانند حکیمان تنها به تفکر او اهمیت داده و نه مانند علمای اخلاق تنها به رهبری غرایز او پرداخته است، بلکه معتقد است که باید تفکر و اندیشه انسانی همراه با تعدیل غرایز او بالا برود و اکتفا به پرورش تفکر ریا، منهای اخلاق و یا اخلاق منهای بینش علمی و فلسفی، رهبری کامل انسان نیست.
درباره اهمیت تفکر و پرورش اندیشه می فرماید:«… و یتفکرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا»(آل عمران،191) و در آیه دیگر، دقت در آیات خدا را نشانه بندگان خدا می داند و می گوید:«اذا ذکروا بآیات ربهم لهم یخروا علیها صماً و عمیاناً»(فرقان، 72) یعنی بندگان خدا کسانی هستند آن گاه که به نشانه های وجود او برخوردند، به سادگی از کنار آن ها نمی گذرند و مانند افراد کَر و لال به آن ها نمی نگرند.
درباره تعدیل غرایز که رویه دیگر تهذیب اخلاق است، قرآن تذکرات مهمی داده است و در آیه ای می فرماید:«و نفس و ما سواها* فالهمها فجورها و تقواها»(شمس، 8-7)
و در آیه دیگر می فرماید:«و نهی النفس عن الهوی»(نازعات،40)
ولی با اعتراف به نقش اساسی این دو جزء در تبیین ماهیت انسان، قرآن آن دو را معرّف کامل برای انسان نمی داند و معتقد است این نوع تعریف ها مربوط به تبیین ماهیت او است، ولی برای تبیین مقام و موقعیت وجودی او، تعریف دیگری لازم است که می تواند نقش مهمی در تهذیب نفس و بازگشت او به خویش داشته باشد و آن اینکه: او مانند تمام موجودات امکانی یک موجود کاملاً وابسته به جهان بالا، فوق طبیعت است و این وابستگی، واقعیت هستی او را تشکیل می دهد و غفلت از این واقعیت مساوی با غفلت از خویشتن و نسیان آن، نسیان خویش است و در این مورد می فرماید:«و لا تکونوا کالذین نسوا الله فأنساهم أنفسهم»؛ بسان کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند سرانجام خدا آنان را به خودفراموشی مبتلا ساخت.»(حشر،19) و باز در آیه دیگر می فرماید:«نسوا الله فنسیهم ان امنافقین هم الفاسقون»؛ خدا را فراموش کردند پس-خدا هم- فراموش شان کرد در حقیقت این منافقانند که فاسقند.»(توبه،7)
از آیه نخست استفاده می شود که«خدا فراموشی مایه خودفراموشی است» و نکته آن، این است که واقعیت وجود او وابستگی به خدا است و این وابستگی مقوم وجود و عین هویت هستی او است و اگر این وابستگی را فراموش کنیم در حقیقت از خود بیگانه شده و خویشتن را فراموش کرده ایم و در حقیقت«خدا فراموشی، خود فراموشی است».
و از آیه دوم استفاده می شود که فراموشی خدا سبب می شود که او نیز ما را فراموش کند و سرانجام مورد بی مِهری او قرار می گیریم.
تا اینجا با سه عنصر از اجزای حد و معرف انسان آشنا شدیم و هر کسی از زاویه خاصی به انسان نگریسته است، فلاسفه از دیده تفکر(چون سر و کار با اندیشه دارند)، علمای اخلاق از دیده فضائل اخلاقی و زذائل(چون سر و کار با تعدیل خواسته های نفسانی دارند) به آن نگریسته اند، ولی وحی الهی در مقام ترفیع انسان و آشنا ساختن او با معارف بر ارتباط او با خدا تکیه کرده و خداشناسی را مایه خودشناسی می داند، ولی در عین حال به این نیز اکتفا نمی کند، بلکه عنصر دیگری را نیز به آن اضافه می کند و آن روح آینده نگری و بازگشت مجدد او به سوی خدا است، در حالی که چنین روحی در حیوان وجود ندارد و برای توجه انسان به آن می فرماید:«انالله و انا الیه راجعون»(بقره، 156) و در آیات متعدد نیز می فرماید:«الیه مرجعکم جمیعاً وعدالله حقا انه یبدوا الخلق ثم یعیده»(یونس، 4) همچنین می فرماید:«افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون»(مؤمنون، 115)
و در حدیثی آمده است:«رحم الله أمرا علم من أین و فی أین و الی أین»؛ خدا آن شخص را بیامرزد که بداند از کجا آمده و برای چه آمده و به کجا خواهد رفت.»
هفته نامه صبح صادق/شماره529
گفتاری از حضرت آیت الله سبحانی *انسان شناسی از منظر وحی!*