قرآن می فرماید:«وَ اَمَّا السّائِلَ فَلا تَنهَر»؛ و امّا سائل را از خود مران!. چرا که ناامید کردن فقیر و راندن او از درِ خانه، آثار سوئی دارد. به این داستان توجه کنید:
آورده اند که مردی جوان با همسرش مشغول خوردن مرغی بریان شده بود که فقیری بر درِ خانه آمد و درخواست غذا نمود. مرد جوان با خشونت تمام سائل را از درِ خانه براند و محروم ساخت.
پس از مدتی جوان تمام ثروت خود را از دست داد و به شدت فقیر و تنگدست شد؛ به حدّی که همسرش نیز از او طلاق گرفت و با مرد دیگری ازدواج کرد.
از قضا روزی آن زن با شوهر دوّم خود در حال خوردن مرغی بریان شده بود که ناگهان گدایی درِ خانه را به صدا در آورد و تقاضای کمک نمود.
مرد به همسرش گفت: برخیز و این مرغ بریان را به این سائل بده! زن از جا برخاست و مرغ را برگرفت و به سوی درِ خانه رفت که ناگهان دید سائل همان شوهر اوّل اوست. مرغ را به وی داد و با چشمان گریان بازگشت.
شوهر از سبب گریه ی زن پرسید. زن گفت: این گدا، شوهر اوّل من بود. آن گاه داستان راندن فقیر از در خانه و بیچاره شدن او را بیان کرد.
وقتی زن حکایت خویش را به پایان رساند، شوهر دوم گفت: ای زن! به خدا سوگند! آن گدای اوّل، خودِ من بودم.