تباهی اعمال و عبادات
باید مواظب باشیم که بداخلاقی عمل انسان را فاسد میکند. این همه زحمت میکشیم،
کار خیر انجام میدهیم، این همه عبادت و ذکر و دعا، با یک بداخلاقی باد هوا میشود.
مواظب باشیم زحمات خود را هدر ندهیم.
به پیامبر خدا گفته شد:
اِنَّ فُلانَۀَ تَصُومُ النَّهارَ وَ تَقُومُ اللَّیلَ وَ هِیَ سَیِّئَۀُ الخُلْقِ تُؤْذي جیرانَها بِلِسانها فقالَ لاخَیْرَ
فیها هِیَ مِنْ اَهْلِ النّارِ؛ فلان خانم روزها روزه میگیرد و شبها به عبادت مشغول است،
با این وجود بداخلاق است و با زبانش همسایهها را آزرده خاطر میکند. حضرت فرمودند:
هیچ خیري در او نیست. او اهل آتش است.
این روایت هشدار شدیدي است. انسان هر چند اهل نماز و روزههاي مستحب و ذکر و
دعا باشد، اما خوشخلق نباشد، امیدي به او نیست. اساس، اخلاق است. پیامبران و
اولیاي خدا مثبت نگر بودند و همیشه خوبیها را میدیدند و بزرگ میکردند.
حضرت عیسی(ع) با حواریون به لاشۀ سگی رسیدند که بوي تعفن از آن بلند بود. همه
بینی خود را گرفتند و شروع به مذمت کردند که چه بوي بدي! پیامبر خدا فرمود :
« ما اَبْیَضَّ أَسْنانُهُ؛ چه دندانهاي سفیدي دارد » یعنی بین این همه عیب و ایراد، روي
سفیدي و زیبایی دندانهاي آن دست گذاردند. پیامبران همیشه حسنها و زیباییها را
میدیدند، مثبت نگر بودند و زبانشان جز به خیر و خوبی باز نمیشد.
منم که شهرة شهرم به عشق ورزیدنمنم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
اما دربارة این خانم که اخلاق بدي داشته است، با اینکه در عبادت و شب زنده داري و
روزه هاي مستحبی در اوج بوده است، فرمودند : « لا خَیْرَ فیها هِیَ مِنْ اَهْلِ النّارِ؛ خیري
در این زن نیست، او اهل آتش است » یعنی اینقدر بداخلاقی بد و مذموم است که هیچ
نقطۀ روشن و سفیدي در شخص باقی نمیگذارد. همه را تبدیل به سیاهی میکند.
بداخلاقی همۀ خوبیهاي انسان را تحت الشعاع قرار میدهد. ممکن است یک نفر اهل خیر
باشد، با سخاوت باشد، اهل ذکر و دعا و عبادت باشد، ولی بداخلاقی همۀ خوبیهاي او
را میسوزاند و جز خاکستر چیزي برایش باقی نمیماند.